» ...من دیگر همه گفتنی ها را گفته ام و حرف نگفته ای درباره تو ندارم. با این همه تا آنها رویاهایشان را از دست ندهند باز حتی به دروغ هم شده از تو میگویم و دیگر در گفته های من رنگ چشمانت تغییر یافته...نامت عوض شده و قد کشیده تر شده ای.خلاصه اینکه با شکل تازه ات بیچاره ام کرده ای.
حالا باید آن باشی که آنها میخواهند.حالا باید تغییر کنی...تو باید چشمهای سبز داشته باشی.
سلام مهدی جان
عزیزم وبلاگ قشنگی داری امیدوارم موفق باشی
وای که چه داستان وحشتناکی!
اوممممممم.
فعلا مغزم از فکر تهی شده. همون طور که دلم از آرزو.و چشمم از امید
سلام مهدی جان
حالا اگه چشماش آبی باشه مثلا چی میشه؟
مگه چشم سبز و آبی و مشکی فرقی میکنه ؟؟؟؟
و تو رویاهایت را از دست داده ای...نه؟
سلام ! من یه وبلاگ طنز دارم