باران نامه

باران بار آن ابریست که دلش گرفته دلی که میخواهد خود را خالی کند از هر چه سنگینی است روی سر این مردمان بی احساس...
مردمانی که همیشه منتظر باران هستند و وقتی باران می بارد خود را زیر چترهایشان ژنهان میکنند تا مبادا خیس نشوند...آیا این مردمان بی احساس نیستند.
باران تو می باری و من هم با تو می بارم...از خوشحالی...از اینکه بعد از مدتها دیدمت...می باری و من با تو عشق بازی میکنم...عشق بازی...
باران ای کاش ترا نمی دیدم چون مجبورم همیشه مثل تو باشم...مثل تو...صاف و زلال
باران...

مو

آسمان روسری ات ابریست
موهایت را پریشان کن
هوا دم دارد
               /خودم/

...

بدون شرح